-
امتحانات!
جمعه 19 بهمنماه سال 1386 14:40
هنوزم که هنوزه هیچ روزی رو به اندازه ی روز اتمام امتحانام دوست ندارم البته بماند که نزدیک بود صبح به دانشگاه نرسیم! اتفاق جالبی بود همه تو سرویس بودیم و مشغول خر زدن که دیدیم جاده بسته شده! حالا دلیل چی بود؟ یه زیر گذر هست که به یه طرف اون آفتاب می خوره و به سمت دیگه آفتاب نمی خوره که اون سمت سربالایی بود و ماشین ها...
-
زمان
سهشنبه 16 بهمنماه سال 1386 19:59
این زمان عجب چیزیه! راست می گن که زمان همه چیرو مشخص می کنه! امروز با یکی از دوستام داشتم سر موضوعی بحث می کردم... در آخر بهم گفت سپید تو الان فقط چیزایی رو که خودت دوست داری می بینی و اصلا حرف من برات مهم نیست از خودم خجالت کشیدم... حرفش رو قبول کردم و بخشیدمش... چقدر خوبه که دلا از کینه پر نباشه خوشحالم که تونستم...
-
نمی دونم...
دوشنبه 15 بهمنماه سال 1386 23:15
نمی دونم خوشحال باشم یا ناراحت... شاید این همون چیزیه که من می خواستم؟!! اما... خدایا این چه حسیه؟ ای خدا کمکم کن...
-
راز
دوشنبه 15 بهمنماه سال 1386 16:33
امام علی (ع): وقتی خود نمی توانید راز خویش را نگه دارید پس از دیگران نیز انتظار نداشته باشید آن را نگه دارند!
-
حسادت
شنبه 13 بهمنماه سال 1386 22:25
این حسادت چیه که اینطوری مثل خوره به جون آدما میفته؟! چه رابطه های دیرینه ای که سر حسادت بهم نریختن... چه تهمت هایی که زده نشدن... چرا؟! چرا به اونی که خودمون داریم قانع نیستیم؟ چرا می خواهیم از دهن یکی دیگه بگیریم؟ سرتو بنداز پایین زندگیتو کن چیکار به بقیه داری؟! راست می گن که از هیچ کس نباید انتظار صادق بودن داشته...
-
دوگانگی بشر
جمعه 12 بهمنماه سال 1386 18:45
جبران خلیل : هر انسانی دو نفر است یکی بیدار است در تاریکی... دیگری خواب است در روشنایی... (لازم دیدم یه چیزی اضافه کنم همه می دونیم جبران و یا نویسنده هایی مثل مارکز یا ساراماگو مطالب ارزشمندی به ما تو کتاباشون هدیه می کنن اما اونا با گفتن واقعیت ها نمی خوان ما رو بد بین کنن بلکه می خوان یه کم چشامونو باز کنیم و درس...
-
انتقام...؟
پنجشنبه 11 بهمنماه سال 1386 20:03
چقدر به انتقام اعتقاد دارید؟ اصلا میشه انتقام گرفت؟ یعنی واقعا دل آدم خنک میشه؟ چطوری؟ با ضربه به یکی دیگه چطوری ادم خوشحال میشه؟ شایدم بعضی وقتا لازم باشه نه؟ خوب حالا پس اون بالایی چیکارس؟ مگه خودش نمی دونه چیکار کنه؟ یا شاید از طریق ما بخواد کاری کنه ! ها؟ دوست دارم نظراتونو بدونم
-
جام خوشبختی یا هراس؟!
سهشنبه 9 بهمنماه سال 1386 10:53
پائولو : گاهی می اندیشیم : بهتر است از جام نیک بختی ننوشیم چون وقتی خالی شد بسیار رنج خواهیم برد! از هراس کوچک شدن نمی توانیم رشد کنیم. از ترس گریستن نمی توانیم بخندیم...
-
ارزش ها
دوشنبه 8 بهمنماه سال 1386 23:58
امروز داشتم با دوستی حرف می زدم کسی که مدتی بود پا به روی ارزش هاش گذاشته بود تا شاید بتونه به چیز با ارزشتری برسه! اما افسوس درست لحظه ای که روی ارزش هامون پا می ذاریم تمام هدف ها رو از خودمون دور می کنیم. نمی خوام بگم چی درسته چی غلط فقط می خوام بگم چیزی که برات ارزشه نمی تونی تغییرش بدی. وقتی تو باورهات رو قبول...
-
رویا
دوشنبه 8 بهمنماه سال 1386 12:22
پائولو کوئلیو: اگر در جاده ی رویاهاتان سفر می کنید به آن متعهد باشید. هیچ دری را باز نگذارید تا بهانه شود.بهانه ای مثل این که :خوب این دقیقا همان چیزی نیست که می خواستم. بذر شکست در همین جا نهفته است. مسیر خود را بپیمایید.حتا اگر گام های شما نا مطمئن است.اگر امکانات خود را در لحظه ی اکنون بپذیرید بی تردید در آینده...
-
آدما...
دوشنبه 8 بهمنماه سال 1386 11:57
وقتی فکر می کنم می بینم خیلی برای خودم وقت کم گذاشتم! من برای همه دلسوز بودم غیر از خودم!!! شاید اگه خودم قدر خودمو بیشتر بدونم بهتر باشه این چند وقته بدجوری دارم خودمو لوس می کنم اما لازمه قدر خودمونو بیشتر بدونیم خیلی دوست دارم به هیچی فکر نکنم اما نمیشه من ذاتا آدم کنجکاوی هستم اما دارم به این نتیجه می رسم که هیچی...
-
فال؟
یکشنبه 7 بهمنماه سال 1386 10:49
نمی دونم چقدر به فال اعتقاد دارین! بعضی وقتها بعضی ها راست می گن اما ... همین اعتقاد به فال یعنی یه جورایی به مکتوب اعتقاد داری! ولی بازم میشه تغییرش داد نه؟! نمی دونم بازم دارم گیج می زنم
-
کجا؟!!!!!!
شنبه 6 بهمنماه سال 1386 10:49
آی آدما وایسین ! کجا می رین با این عجله؟! بابا زیر پاتونو نگا کنین یکی له میشه... اخه یکی اون بالا هست می بینه ها! کاش می دونستم تو زندگی دنبال چی هستین که اینطوری به طرفش می رین هیچوقتم راضی نمی شین حداقل نمی خوای کمک کنی راهتو کج کن له نکن!
-
گیجی...
جمعه 5 بهمنماه سال 1386 16:33
نمی دونم چرا هر چی بیشتر فکر می کنم بیشتر گیج میشم! بالاخره مکتوب یا خودم؟! بعضی وقتا فکر می کنم این خود من هستم که سرنوشتم رو رقم می زنم ولی... یکی اون بالا هست که از اونی که من فکر میکنم خیلی بزرگتره یه جورایی خیلی زورش زیاده این من نیستم که ادمای دورو برم رو دورم چیدم! اما مثل اینکه من انتخاب می کنم که کی دورو برم...
-
سلام
جمعه 5 بهمنماه سال 1386 16:20
این وب رو بیشتر برا دلم می نویسم شاید بتونم برای سوالای توی ذهنم اینجا جوابی پیدا کنم شایدم نتونم...