یه نفر بود که نشست و حساب کرد که اگه همه مال و اموالمو بفروشم و فقط صرف خورد و خوراکم بکنم تا سه سال بیشتر نمیتونم زنده بمونم اونوقت خودکشی کرد
به نظر من امروز همون روز مباداست که میگن خیام میگه از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن فردا که نیامده است فریاد مکن بر نامده و گذشته بنیاد مکن حالی خوش باش و عمر بر باد مکن
ولی این حرف ها فقط به درد کتاب ها و نویسنده هایی همچون کوئلیو می خوره ! به نظرت خوشبختی هم وجود داره که جامش هم بنوشیم؟!! یکم واقع بین و رئالیسم باشید متوجه میشید !!
راستی پیشنهاد می کنم از هدایت و خلیل جبران و مارکز بخونید... دیدتون به این جام خوشبختی واقع بینانه تر میشه!!
کتاب ها رو هم همین ادما نوشتن حالا یکی قبولشون داره یکی نداره! من کتابای مارکز و جبران رو هم می خونم اتفاقا! اما از نویسنده ای که تاریکی در نوشته هاش دیده می شه نمیشه واقعیت رو فهمید!!! دوست عزیز بهتره نه خوش بین باشیم و نه بد بین!
یه نفر بود که نشست و حساب کرد که اگه همه مال و اموالمو بفروشم و فقط صرف خورد و خوراکم بکنم تا سه سال بیشتر نمیتونم زنده بمونم اونوقت خودکشی کرد
به نظر من امروز همون روز مباداست که میگن
خیام میگه
از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن
فردا که نیامده است فریاد مکن
بر نامده و گذشته بنیاد مکن
حالی خوش باش و عمر بر باد مکن
خیام مال ۸۰۰ سال پیش بوده
می فهمی که چی میگم!!!
بله
دقیقا منظورتونو می فهمم !
چه راهها که از ترس پایان٬ رفته نشده... چه حرفها که از ترس عکس العمل طرف مقابل٬ زده نشده... چه اشکها که در حسرت گذشته ریخته نشده...
سلام.
ولی این حرف ها فقط به درد کتاب ها و نویسنده هایی همچون کوئلیو می خوره !
به نظرت خوشبختی هم وجود داره که جامش هم بنوشیم؟!!
یکم واقع بین و رئالیسم باشید متوجه میشید !!
راستی پیشنهاد می کنم از هدایت و خلیل جبران و مارکز بخونید...
دیدتون به این جام خوشبختی واقع بینانه تر میشه!!
کتاب ها رو هم همین ادما نوشتن
حالا یکی قبولشون داره یکی نداره!
من کتابای مارکز و جبران رو هم می خونم اتفاقا!
اما از نویسنده ای که تاریکی در نوشته هاش دیده می شه نمیشه واقعیت رو فهمید!!!
دوست عزیز بهتره نه خوش بین باشیم و نه بد بین!
یعنی حالا باید چیکارکنیم ...
اگه بخوایم اینجوری بیندیشیم که ازالان بریم تو قبرستون بخوابیم بهتره!!!
آهان گرفتم این مطلبت نکته داشت:
۱-شجاع باشیم
۲-نترسیم
۳-ترسا کنار بگذاریم
۴-شجاعت چیز خوبیه
۵-پائولویی نیندیشیم!!!
این آخریش متفاوت بود!
دوست من این فقط پائولو نیست که گاهی اینطوذی می اندیشه
همه ی ما پائولو هایی در درون خود داریم که گاهی مارو باز می دارن...
میگم این مکتوب یا خودم قضیش چیه ؟؟
من هرچی فک کردم به نتیجه نرسیدم!!
ببین یه جورایی موندن بین قسمت و اختیاره
یعنی هنوز نمی دونم کدوم درسته یا شاید هردو ولی اونم زمانش مهمه
شاید همون گیجی ای باشه که آدرس وبلاگمه!
یک داستان قدیمی ؛ آشنا ؛ و تلخ ؛
کاری که همه می دونیم درسته ولی انجامش نمی دیم
!!!
اندیشیدن به پایان هر چیز
شیرینی حضورش را تلخ می کند
بگذار پایان تو را قافل گیر کند
درست مانند آغاز
سلام
من عاضق پائولو کوئیلو ام
چون اون آدم متفاوتیه که به دنیا از یه دیده دیگه نگاه می کنه
مطمئنم کسی که نوشته هاش را می خونه و باور داره هم همین طوره
بهم بگو با تبادل لینک موافقی
من لینکت می کنم اگه اشکال نداره
چون حس می کنم تو هم جزو همون ۲ درصدی
خواهش می کنم
خوشحال می شم
سلام دوست عزیز وبلاگ زیبایی دارید
خوشحال میشم به من هم سری بزنید...
به امید دیدار...
خوبی؟!
مرسی به مرحمت شما !