یکی اومده بهم ضربه زده ( مالی؛جانی؛احساسی) فرقی نمی کنه
حلاصه که دلم ازش خیلی پره
تصمیم می گیرم ازش انتقام بگیرم تا دلم خنک شه اما چون واژه ی انتقام قشنگ نیست می گم من این کارو می کنم تا بفهمه با شخص دیگه ای این کارو نکنه!!!
همه ی زورمو می زنم اما نمی شه ... هم یارو خیلی پوست کلفته هم من زورم نمی رسه... خلاصه که دلم خنک نشد!
اما این پایان همه چی نیست یکی هست اون بالا که هوای منو داره و یارو از یه جایی می خوره که نمی فهمه از کی خورده!!!
چرا؟!
ببخشیدا آخه مگه خدا برده ی منه؟ چرا اینقدر خود خواهیم که حتی خدا رو هم مال خودمون می دونیم ؟!
نمی دونم ما ادما چرا شرممون نمی شه؟!
حالا هر اسمی که روش بذاریم اصل موضوع همینه دیگه!
خدا مال منه و هر چی بشه باید هوامو داشته باشه!
خدا مال تک تک ماست عجیبه نه؟:))
بد خواه مدخواه داری چرا رو نمی کنی؟
درست میگی
این حس همه رو ویرون میکنه هم صاحب حس رو هم طرفشو
برداشتت از متنم درسته
تفاوت فرهنگی
تقابل سنت و مدرنیته
مرحله گذار
کم مینویسی
سلام.به من هم سر بزن و نظر یادت نره دوست من
سلام
جالبه ما همه خدا رو مال خودمون میدونیم و با تکیه و امید به اون میخوایم حال یکی رو بگیریم و اون طرف مقابل هم با تکیه به خداش می خواد حال مار و بگیره
این وسط خدا باید چکار کنه؟
به وبلاگ منم بیا خوشحال میشم
سلام دوست قدیمی
خوبی ؟
چی کار می کنی ؟
من برگشتم
تو بلاگم توضیح می دم کجا و چرا ناپدید شده بودم
ممنون که بهم سر زدی
همیشه خوب و خوش باشی
به زودی میام پیشت
تا بعد