آدما...

 

وقتی فکر می کنم می بینم خیلی برای خودم وقت کم گذاشتم!

من برای همه دلسوز بودم غیر از خودم!!!

شاید اگه خودم قدر خودمو بیشتر بدونم بهتر باشه

این چند وقته بدجوری دارم خودمو لوس می کنم

اما لازمه قدر خودمونو بیشتر بدونیم

خیلی دوست دارم به هیچی فکر نکنم اما نمیشه من ذاتا آدم کنجکاوی هستم

اما دارم به این نتیجه می رسم که هیچی بهتر از این نیست که خیالت با اون بالاییه راحت بشه ...

 

فال؟

 

نمی دونم چقدر به فال اعتقاد دارین!

بعضی وقتها بعضی ها راست می گن اما ...

همین اعتقاد به فال یعنی یه جورایی به مکتوب اعتقاد داری!

ولی بازم میشه تغییرش داد نه؟!

نمی دونم بازم دارم گیج می زنم

 

کجا؟!!!!!!

 

آی آدما وایسین !

کجا می رین با این عجله؟!

بابا زیر پاتونو نگا کنین یکی له میشه...

اخه یکی اون بالا هست می بینه ها!

کاش می دونستم تو زندگی دنبال چی هستین که اینطوری به طرفش می رین هیچوقتم راضی نمی شین حداقل نمی خوای کمک کنی راهتو کج کن له نکن!

 

گیجی...

 

نمی دونم چرا هر چی بیشتر فکر می کنم بیشتر گیج میشم!

بالاخره مکتوب یا خودم؟!

بعضی وقتا فکر می کنم  این خود من هستم که سرنوشتم رو رقم می زنم ولی...

یکی اون بالا هست که از اونی که من فکر میکنم خیلی بزرگتره یه جورایی خیلی زورش  زیاده

این من نیستم که ادمای دورو برم رو دورم چیدم! اما مثل اینکه من انتخاب می کنم که کی دورو برم بمونه !

 ولی مگه ما آدما مریضیم؟!؟

اگه بدونیم چی به سرمون می خواد بیاد شاید انتخابش نکنیم...

هر دفعه هم میگیم این تجربه ی خوبی بود برای آینده اما انگار هر چی بیشتر میدونی بیشتر سرت میاد!

نمی دونم نمی دونم نمی دونم........................

 

سلام

 

 

این وب رو بیشتر برا دلم می نویسم

شاید بتونم برای سوالای توی ذهنم اینجا جوابی پیدا کنم شایدم نتونم...